هر سحر گون چيخا چيق دا يئني ده ن بيز دوغولاق
بو وئبلاگ دا شئعر ، مقاله ، كولتوره ل يازي لار يايينلاناجاق دير

تجلي حقيقت در آيينه ي مطبوعات

سه شنبه 13 تیر 1391

+0 به يه ن

تجلي حقيقت در آيينه ي مطبوعات – يازان: دوقتور پرويز محمدي – (* به نقل از نشريه ي نويد آذربايجان)

 چهارشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۰ – ۳۰ مارس ۲۰۱۱

 يكي از اساسي ترين مؤلفه هاي فرهنگي و بارزترين شاخصه هاي توسعه متوازن و پايدار و دقيق ترين معيارهاي رشد و شكوفايي جامعه ، توسعه ي كمّي و كيفي اطلاع رساني ، به ويژه گسترش مطلوب پهنا و ژرفاي فضاي مطبوعاتي است .

در عصر حاضر كه فن آوري هاي نوين و شگفت آور روزبه روز فزوني مي يابد ؛ اطلاع رساني سريع ، صريح و صحيح و تبادل انديشه ها،تعاطي افكار ،تضارب آرا و ارائه‌ي عقايد و نظرات به شكل شفاف ضرورتي غير قابل انكار و اجتناب ناپذير به شمار مي رود . در چنين دوراني كه ملّت ها در كوتاهترين زمان در جريان رويدادها و حوادث گوناگون دنيا قرار مي گيرند ؛ رسانه اي كه نتواند و يا نخواهد با پويايي و بالندگي و شتاب فزاينده و مطلوب در خدمت جامعه باشد ره به جايي نخواهد برد.

بي گمان رسانه هاي ارتباطي ازجمله مطبوعات ابزار ارتقاي شناخت و معرفت و مناسبترين بستر باز شناسي فرهنگ و بازخواني هويت تاريخي ملّت ها به عنوان عظيم ترين ثروت و دارايي معنوي محسوب مي شوند.آينه‌ي مطبوعات بهترين جلوه گاه تحقق حق و حقيقت و تجلي گاه حقوق وآرمان هاي انساني است و از آنجايي كه واژه هاي انسان ، ملت ، آرمان ، حق، حقيقت، قلم و … مقدس و ارزشمند ند بنابر اين مطبوعات نيز از قداست خاصي برخوردار است .

در طول تاريخ رسا ترين فرياد ، فرياد حق طلبان و حقيقت پويان و كارآمد ترين ابزار جهت بيدار ساختن وجدان خفته ي جامعه و مرهم نهادن بر آلام و زخم هاي التيام نا يافته ي بشريت» قلم واقعيت نگار و حقيقت نويس« بوده است .

مطبوعات ماهيتاَ نگاهبان حريت و حافظ حقيقت است و حيات ، پويايي، ماندگاري و سرفرازي آن به عقلانيت ، خرد محوري ، آزاد انديشي، حق جويي و حقيقت پويي بستگي دارد .

قطعاَ يكي از رسالت هاي ارزشمند اهل قلم ، حفظ منزلت و پاسداشت كرامت انسان است و در هر دوره اي و در هر دياري كه قدرت شيفتگان ، ثروت فريفتگان و زورمداران با نهايت قساوت و بي رحمي حرمت و كرامت انسان را در مسلخ هواي نفس و در مذبح تنگ نظري و قربانگاه فزون خواهي ذبح كرده اند ؛  وظيفه ي نويسندگان ، شاعران ، هنرمندان ، اهل قلم و اصحاب مطبوعات سنگين و سنگين تر شده است .

هرگاه اهل قلم و اصحاب مطبوعات توانسته اند رسالت واقعي و نقش اساسي خود را به درستي ايفا نمايند ؛ جايگاه مناسب و شايسته اي در بين مردم و در كنج دل هاي مخاطبان فهيم پيدا كرده اند . و اگر به عنوان بلند گوي جريانات ، گروه ها و جناح هاي خاصي عمل نموده و به جاي نقد منصفانه و پرداختن به واقعيت هاي موجود در صدد تملق و مداحي و يا هتاكي و قداحي برآمده و با غرض ورزي و حب و بغض ، حميت غافلانه و عصبيت متجاهلانه ابلق لنگ فرصت طلبي و سود جويي را در سنگلاخ سرگشتگي و ناكامي به تاخت در آورده اند سرانجامي جز انفعال و انزوا ، حسرت و ندامت و گم بودگي در وادي غبار آلود غفلت و پيوستن به خيل فراموش شدگان در درازناي زمان نداشته اند .

ناگفته پيداست كه واقعيت گريزي و حقيقت ستيزي به منزله ي پرتاب تير در ظلمت و تاريكي است و اين رويه‌ي غيرمنطقي با حرفه‌ي شريف و رسالت والي مطبوعاتي همخواني ندارد ؛ چرا كه تك تك كلمات ،جملات و عبارات هر نشريه و روزنامه‌اي   بايد گلواژه‌ي حقيقت گرايي ، واقعيت نگاري ، بيداري بخشي ، تنوير افكار عمومي ، جهل ستيزي و غفلت زدايي باشد و چنين مطبوعه و نشريه اي مي تواند ادعا كند كه  زبان گوياي مردم و فرياد رساي جامعه است .

در دو قرن اخير فرياد آزادي خواهي و نداي عدالت جويي و پژواك حق طلبي بيشتر از طريق مطبوعات راستين و گلوي خونين اسوه هاي آزادگي طنين افكن شده است و زمينه‌ي شكستن ستون فقرات استبداد و فروپاشي كاخ هاي ستم و افشاي ماهيت حقيقي زرمداران ، زورمندان و تزوير گرايان با گردش قلم مسئوليت شناس روزنامه نگاران واقع نگر و مردم گرا و نويسندگان دردآشنا فراهم آمده است .

ميثاق حرفه اي نوشته و پيمان استوار نانوشته اي بين اهل قلم و جامعه وجود دارد و آن نماياندن اوضاع واقعي ، بيان آلام و رنج ها ، تشريح معضلات و گرفتاري ها ، طرح مطالبات و خواسته هاي مردم ، نشان دادن دستاوردها ، زدودن غبار يأس و نوميدي و ترسيم شاهراه اميدواري و تبيين اهداف بلند و مقاصد متعالي و … است. به خاطر نقش مؤثر مطبوعات در زمينه ي نقد منصفانه و ارزيابي مشفقانه ، تقويت روحيه‌ي پيشرفت و دميدن روح پويايي در كالبد جامعه ، ترسيم افق روشن و بهتر و سوق دادن آحاد مردم به ويژه جوانان و نوجوانان به چهارسوي اميد واري ، پويايي ، پيشرفت و تكامل و به جهت كنترل عملكرد مسئولين امور و چهره ها و شخصيت هاي تأثير گذار و كاركرد ظريف و حساس و رسالت سنگيني كه بر عهده دارد به عنوان ركن چهارم دموكراسي و مردم سالاري شناخته شده است و در دويست سال گذشته خاصه از زمان مشروطيت تاكنون با روشنگري و آگاهي بخشي در سير تحولات فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي و… تأثير به سزايي داشته و در نبود احزاب و تشكل هاي سياسي و صنفي و يا انفعال و انزواي آن ها ، وظيفه و رسالت احزاب را نيز بيش از حد ّ انتظار بردوش كشيده است . به گونه اي كه آثار عميق اين بار سنگين وعلايم زخم هاي كهنه وديرين ر ا  بركتف وگرده‌ي مطبوعات به وضوح مي توان مشاهده كرد ، اما در نبود و انزواي مطبوعات چه مي توان كرد و چه انتظاري مي توان داشت؟

تبين جايگاه و تشريح منزلت و مكانت مطبوعات  نيازمند پرداختن به اصل و ماهيت و بازخواني فراز و نشيب اجتماعي و روند تحولات سياسي مطبوعات است كه خاستگاه اصلي و اوليه‌ي آن بعضي كشورهاي توسعه يافته‌ي غربي است و در كشور ايران به تقليد از كشور هاي توسعه يافته به نشر روزنامه ها و نشريات گوناگون اقدام گرديده است۰ولي ا مروزه نمي توان مطبوعات را محصولي وارداتي صرف و مقوله‌اي تقليدي محض به شمار آورد وچندين دهه تلاش بي وقفه ، زحما ت طاقت فرسا و كوشش هاي بنيادين اصحاب قلم و دست اندر كاران مطبوعات را ناديده انگاشت ۰روزنامه هاي مستقل منتقد همچون احزاب ملت ساخته و تشكل هاي هدفمند با نگرشي تكثر گرا و پلوراليستي به فرايند توسعه ي پايدار كمك مي كنند و با جستن راه صلاح و سداد و دفاع از حق و حقيقت با جامعه همنوا مي شوند و در نهايت به عنوان چشم بيناي ملت عمل مي كنند و به مردم اميد مي بخشند و زنگار يأس و نوميدي را از آينه‌ي جامعه مي زدايند .

در طول سالياني كه از عمر مطبوعات در ايران سپري شده ، روزنامه نگاراني موفق و سرفراز و ماندگار بوده اند كه نگرش اومانيستي و روش رئاليستي داشته و به عنوان ژورناليست  مردمگرا و واقع‌نگر عمل كرده اند .

مقارن انقلاب مشروطه تعداد مجلات و روزنامه هايي كه در ايران به چاپ مي رسيد از تعداد انگشتان يكدست تجاوز نمي كرد در حالي كه در نخستين سال انقلاب مشروطه شمار روزنامه ها و تعداد مجلات به يكصد فقره افزايش يافت كه اوج گيري شاهين انديشه‌ي ملت و آغاز عصر نوين و تحول شگرف و بنيادين در فضاي سياسي ايران در آن روزگار است .

نام هايي نظير ترقي ، اتحاد ، اميد ، عصر نو، آزاد ، نداي وطن ، حقوق ، مساوات ، صور اسرافيل و… نشانگر آرمان گرايي ملت بود آن هم در عصري كه انقلاب مشروطه همچون صاعقه‌اي بنيان كن و زلزله‌اي سهمگين ساختار هاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي جامعه ي استبداد زده را زير و زبر ساخت ؛ هرچند كه مقدمات و بستر اين انقلاب عظيم يكصد سال قبل از مشروطه با تلاش هاي شخصيت هاي آگاه و آرمان گرا همچون عباس ميرزا و ميرزا تقي خان فراهاني ملقب به اميركبير فراهم شده بود .

با انقلاب مشروطه ذهن و زبان ، نگرش و بينش و روش ايرانيان تحول و تبدل اساسي پيدا كرد . مسايلي ارزشمند نظير بيداري ، اتحاد ملي ، آزادي ، ميهن پرستي، قانون ، پارلمان ، تحزب ، پيشرفت و ترقي كشور مطرح گرديد. مردمي كه پيش از مشروطه  شاه را  ظل ا… و سايه‌ي آفريدگار در روي زمين و داراي موهبت اهورايي و فره ايزدي مي دانستند اكنون براي شاه خط و نشان مي كشيدند و حدود اختياراتش را در قانون اساسي معين مي كردند و ديگر سلطنت به عنوان موهبت الهي و عنايت آسماني تعريف وتلقي نمي شد۰بلكه موهبتي زميني به حساب مي آمد كه از جانب ملت به شخصي از جنس مردم و از بين خود ملت به عنوان امانت واگذار شده است. ديگر مردم به خوبي دريافته بودند كه» ملت‌ها ميزبانان تاريخ و دولت ها و حاكمان ويكايك دولتمردان ميهمانان تاريخ هستند« و به هيچ وجه جسارت ميهمان بر ميزبان را برنمي تافتند۰

از علل بروز انقلاب مشروطه و فزوني بيداري مردم و رويش انديشه وجوانه زدن تفكر نوگرايانه وشكوفايي تجدد خواهي و آغاز تحولات اجتماعي وسياسي و… قلم مسئوليت شناس وصلابت وپايداري بزرگان ممتازي نظير زين العابدين مراغه اي ، ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي و… بود كه بيشترين سهم را در بيداري جامعه و آگاهي روزافزون مردم ايران داشته اند۰هرچند كه بر خي از آنان هويت  تاريخي،فرهنگي وزباني خود را پاس نداشتند واز ميزان ماندگاري وجاودانگي آنان به مراتب كاسته شد.

پيدايش مطبوعات در ايران مرهون ورود صنعت چاپ به كشور است و اولين چاپخانه‌ي ايران به سال۱۲۳۱ ه۰ق به همت زين العابدين تبريزي داير شد و يكسال بعد ميرزا صالح شيرازي در بازگشت از سفر انگلستان چاپخانه‌ي كوچكي آورد و در تبريز به كار انداخت و ۲۱ سال بعد يعني در سال ۱۲۵۳ ه۰ق ميرزا صالح شيرازي اولين نشريه‌ي ماهانه رابا عنوان ” كاغذ اخبار ” مشنتر ساخت۰ در سال۱۲۶۷ ه۰ق امير كبير هفته نامه‌ي ” وقايع اتفاقيه ” را به چاپ رساند كه تا ۵۹۱ شماره انتشار يافت و بدين ترتيب خورشيد تابناك ژورناليسم و روز نامه‌نگاري بر فضاي استبداد زده ي كشور تابيد و ابرها ي  متراكم  نا آگاهي ، غفلت و عقب ماندگي را تا حدودي از آسمان ايران زمين زدود۰ علاوه بر روزنامه هايي كه در خارج از ايران چاپ مي شدند ، نشريات و روزنامه هايي متعدد در داخل انتشار مي يافتند كه به دو گروه عمده تقسيم ميشدند » دولتي و غير دولتي« ۰تكليف روزنامه هاي دولتي روشن و مشخص بود و روزنامه هاي غيردولتي نيز در دويست سال گذشته روش هاي متفاوتي در پيش گرفتند۰برخي در مقابل خودكامگي حاكمان موضع گيري شفافي داشته ،در راه استبداد ستيزي ودفاع از حقوق مسلم مردم جان در طبق اخلاص نهادند، اما بعضي در مقابل استبداد ، شهامت ياراي ايستادگي نداشتند۰گروهي نيز چنان مرعوب شدند كه حتي انديشه وقلم خود را در مسير تحكيم پايه هاي استبداد و تقويت شالوده‌ي آمريت وترويج خودكامگي وتمهيد زمينه‌ي زورگويي وستمگري و بسط بسترستم پذيري به كار انداختند۰

آغاز نهضت مشروطه نقطه‌ي عطفي در تاريخ ايران به شمار مي رود، چراكه نشريه هاي متعددي با سمت وسوي سياسي و اجتماعي متولد شدند و به تكثر آرا وعقايد كمك نمو دند كه از آن جمله مي توان به روز نامه ها و نشريات  مجلس، روح القدس ، صور اسرافيل ، نامه ي طلوع و…  اشاره كرد۰

برخي از روزنامه هاي داخل و يا نشرياتي كه در خارج منتشر مي شدند افكار و عقايد سيد جمال الدين اسد آبادي را مطرح مي كردند از جمله روزنامه هاي اختر ، عروه الوثقي ، حبل المتين ، تربيت ، تبريز ، ثريا ، پرورش و … كه به جرأت مي توان گفت سيد جمال الدين بنيانگذار » ژورناليسم سياسي« در جهان اسلام به شمار مي رود .

مجله‌ي » ملانصرالدين« كه به زبان تركي در تفليس چاپ مي شد گوي سبقت را در عرصه ي طنز وهجو از ديگر از ديگر جرايد ربوده بود و بر استبداد و خود كامگي حاكمان كه با فريب مردم ستمديده و با نهايت نيرنگ و تزوير و ترويج خرافه و با تشديد ميزان نا آگاهي مردم پايه هاي قدرت خود را استوار مي ساختند؛ آنچنان بي پروا مي تاخت كه پس از مدتي جزو » نشريات مضلّه« اعلام گرديد . اما توانست در جامعه اثر بخش باشد و در روش و منش مردم تأثير بسزايي بگذارد به گونه اي كه بعدها » چرند وپرند« دهخدا با تأثيرپذيري از آن انتشار يافت .

اواخر سده‌ي ۱۳ و اوايل سده‌ي ۱۴ هجري قمري اوج گشايش و شكفتن مطبوعات بود كه منجر به انقلاب مشروطه شد و زمانيكه بچه افعي استبداد صغير محمد علي شاه از تخم هاي بجا مانده از دوران مطلقيت و خود كامگي از نو سربرآورد در نتيجه مطبوعات به مسلخ كشيده شد چرا كه استبداد نمي توانست تاب تحمل انتقاد را داشته باشد .

از ويژگي هاي بارز فعاليت مطبوعاتي همگامي تيمي مجرّب و همراهي كادر ورزيده است كه با اطلاعات كافي و مطالعات عميق و منسجم در عرصه‌ي مسايل فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي ، تاريخي ، جغرافيايي ، اقتصادي ، هنري ، ورزشي و با آگاهي از آداب و رسوم و سنن قومي و ملي ، فولكلور ، مونوگرافي و ادبيات كتبي و شفاهي و ظرفيت ها و توانمند يهاي ملي و منطقه اي و توانايي پرداختن به تحولات ماضي و جاري و مسايل آني و آتي در حوزه هاي مختلف در مسير ارزشمند و شاهراه مقدس روزنامه نگاري گام بگذارند .

بدون ترديد ديار آذربايجان مهد فرهنگ و مدنيت است و خورشيد فروغمند مطبوعات در دو سده‌ي اخير همواره از افق تابناك آذربايجان به ويژه شهرهاي تبريز ، اروميه ،خوي ، اردبيل ، زنجان ، سولدوز و … پرتو افكنده است و اكنون نيز در

جاي جاي اين ديار كهن با رواج شعر و ادب تركي در نشريات گوناگون در راستاي حفظ و تقويت فرهنگي و     جلوگيري از گسست تاريخي و بحران هويت و مقابله با تلاش هاي مذبوحانه ي ضد فرهنگي كه هدفي جز فرهنگ ستيزي و هويت زدايي ندارند ؛ گام هاي اساسي برداشته مي شود  . در گذشته ي نه چندان دور در بحراني ترين مقاطع و سخت ترين اوضاع تاريخي آذربايجان مطبوعات مردمي و نويسندگان راستين و مسئوليت شناس در هدايت مردم و جهت دهي به افكار عمومي نقش برجسته اي ايفا نموده اند .اميد آن كه مطبوعات محلي نيز بتوانند در راستاي تبيين واقعيت هاي فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، تاريخي ، هنري ، ادبي و …  حركتي پر صلابت داشته باشند و در جهت زدودن ابر هاي تيره و متراكم كه در صدد پوشاندن خورشيد فروزان فرهنگ آذربايجان بر آمده اند با تلاشي قانون مند ، منطقي ،منسجم ، اصولي ، عميق و گسترده بيش از پيش موفق و سر افراز باشند . ناگفته پيداست كه فضاي فكري جامعه با تلاش و فداكاري اهل قلم از ((‌سطح انديشي )) به (( ژرفا نگري )) و از (( نظاره گري )) به (( پرسش گري )) مبدل مي گردد و اين ره  آورد و ارمغاني بسيار ارزنده و نويدي اميد آفرين است .

قدر مسلم لكي از آرزوهاي ديرين مردم ايران پس از پيروزي انقلاب توسعه‌ي فضاي مطبوعاتي وگستردگي عرصه و ميدان قلم بود و تشريح فراز و فرود مطبوعات در سي سال اخير بويژه در دوره ي اصلاحات مجال و فرصت ديگري مي طلبد كه تا كنون صاحب نظران از زواياي گوناگون بدان پرداخته اند .

كلام آخر اين كه : قلم مسئوليت شناس از منظر جهان بيني و نگرش متعالي ، روح بلند انساني و انديشه ي تيز پرواز بشر را مد نظر قرار مي دهد و رسالت والاي انسان و آلام و رنج هاي جانگداز مردم و جان ِ آزرده و روح رنجور بشر را مطرح مي نمايد و مسير پويايي و پايايي و حركت به سوي كمال را ترسيم مي كند و واقعيت هاي اجتماعي و حقايق زندگاني اقشار گوناگون را با تدبير و شهامت عقلاني ابراز مي نمايد و دنيا را با تمام تضاد ها و تناقض‌هايش به تصوير مي كشد و منادي عدالت و فرياد گر انسانيت مي گردد و رمز جاودانگي قلم رسالت پذير در اين است كه با نيب بلند و فرياد رسا و پر خروش گاه با زبان نقد جدي و گاه با تازيانه يطنز و زماني به صورت تنبيه و تأديب و يا به شكل ترغيب و تهييج طبقات فرادست و فرو دست و ميانه ي جامعه را متوجه حقوق و مطالبات و حاكمان و دولتمردان را متوجه حدود و وظايف و تكاليف خود سازد و جامعه را از سقوط در گرداب ابتذال ، غرقاب انحطاط ، مرداب جهالت ، ورطه ي ذلالت و تيه ضلالت باز دارد .

دكتر پرويز محمدي

منابع و مآخذ :

-          مباني فكري ادبيات مشروطه، حسن اكبري بيرق ، چاپ سرشار   ۱۳۷۹

-          انقلاب مشروطيت ايران ، ايوانف ، چاپ نوبهار ۱۳۷۵

-          يادداشتهاي نگارنده




بؤلوم | مقاله له ر یازار : Alpar

    0 باخیش





[ ]