هر سحر گون چيخا چيق دا يئني ده ن بيز دوغولاق
بو وئبلاگ دا شئعر ، مقاله ، كولتوره ل يازي لار يايينلاناجاق دير

جنگ نقده ، حديث دفاع ومقاومت،جنگ علت ها وعبرت ها

سه شنبه 13 تیر 1391

+0 به يه ن

بنام آنكه جان را فكرت آموخت

 

جنگ نقده ، حديث دفاع ومقاومت،جنگ علت ها وعبرت ها

ما مرغ سحر خوان وشگفت آوائيم   خونين پرو باليم وشفق سيمائيم

درمعبرتاريخ چو كوهي بشكوه      صد بار شكسته ايم وپا برجائيم

قبل ازورود به مبحث جنگ نقده،لازم ميدانم به متن يكي ازاسناد لانه ي جاسوسي

اشاراتي نموده،سپس نظر همه ي عزيزان را به يك چرا؟ويك سوال بسيار مهم

در ارتباط با رويدادهاي جنگ نقده جلب نمايم.

سند شماره ي۱۴

شماره ي سند۲۷۲۷

تاريخ:۶مارس۷۹-۱۵ اسفند ۵۷

از سفارت امريكا،تهران

به وزارت امور خارجه،واشنگتن،دي.سي.فوري

طبقه بندي:خيلي محرمانه

موضوع:فعاليت كردها

۱-تمام متن خيلي محرمانه

۲-خلاصه:سقوط دولت بختياروضعف جاري در تهران به احياء احساسات هويت طلبي در ميان كرد هاي ايران منجر شده است. درحال حاضر رهبري كردها محتا طانه پيش مي رود،و روي اين مسئله پافشاري مي كنند كه تقا ضاي آنها فقط  خود مختاري در ميان ملت ايران است.با اين حال،رهبري كردها مشخص كرده است كه در مورد اهداف خود جدّي است، واگر ضروري باشد، كرد هاي ايران جهت تحقق آن خواهند جنگيد.در يك نمايش بزرگ قدرت در ۲ مارس ۲۰۰۰۰۰ نفر در مهاباد راهپيمايي كردند.دولت از يك سياست ترديد آميزي پيروي كرده است كه، هم عدم توانايي فعليش جهت اعمال حاكميت در كردستان وهم ترسش را از اينكه ممكن است جنبش نتايج غير قابل كنترلي داشته باشد،منعكس مي كند.

پايان خلاصه.

۳- سقوط دولت بختيار بلا فاصله از طريق يك احياءاحساسات هويت طلبي در ناحيه ي بزرگي در امتداد مرزهاي ايران وعراق بوسيله ي۵/۳ ميليون  سكنه ي اقليت نيرومند كردهاي ايران دنبال گرديد.

گزارشاتي از آشوب در ناحيه،دولت مهدي بازرگان وآيت ا… خميني را وادار كرد،كه هيئتي را به رياست داريوش فروهر،وزيركار و امور اجتماعي،ودكتر محمّد مكري  به كردستان بفرستند تا به نمايندگي از طرف آنها منابع آشوبرا شناسايي كرده ودر حد امكان آن را در نطفه خفه كنند.به هر حال،مشكل هر دو،دولت موقت وخميني،اين است كه كرد ها به زيركي وهوشياري ديده اند كه اضمحلال ارتش وسستي سازمانهاي مجري قانون به اين معني است كه در حال حاضر تهران به ندرت مي تواند به تقاضاي خود مختاري كرد ها رسيدگي كرده ويا بطور بالفعل از انجام بعضي جنبه هاي بر نامه ي آنها جلوگيري كند.

۴- اما عليرغم قدرت نسبي موقعيت جاريشان ، به نظر مي رسد رهبران كردها  مايلند محتاطانه عمل كنند. گروه اصلي ،شامل حزب دموكرات كردستان وپيروان  شيخ عزالدين حسيني، امام جمعه ي مهاباد، اين خط را اتحاذ كرده اند كه كردهافقط خود مختاري تحت لواي دولت ايران را مي خواهند./ ۱۰ اسفند،عبدالرحمن قاسملو،دبير كل حزب دموكرات كردستان ، ادعا نمود كه صحبت از يك جنبش

جدايي طلب بوسيله ي عناصري شروع شده كه مي خواهند از اوضاع آشفته ي جاري ايران استفاده كنند وبا بعضي كشورهاي بيگانه كه نام برده نشدند تماس  دارند، قاسملو گفت كه حزب دموكرات كردستان معتقد است كه در روابط  خارجي،دفاع ملي،امور مالي وبرنامه ريزيهاي دراز مدت اقتصادي بايستي

 مستقيماً در اختيار دولت مركزي باشد. وي افزود كه با وجود اين، امور ايالتي  بايستي به ايالتها واگذار شود ، و مشخصاً ذكر گرديده كه سياستهاي مربوط به مديريت محلي، فرهنگ وآموزش در اين مقوله مي باشند.

۵- حسيني خطي شبيه به اين اتخاذ كرده،ودر ۱۳ اسفند او گفت كه معتقد است كه اگر به كردها آن نوع خود مختارئي را كه مي خواستند داده شود، استقلال ايران تقويت مي گردد چون ((دشمنان ملت نمي توانستند تحت نام خلق  كرد توطئه چيني كنند)) با وجود اين ، حسيني چندين بار شكّ خود را اظهار

داشته نسبت به اينكه دولت مركزي،سياست لازم براي حلّ مسئله را از خود  نشان دهد. در۱۳ اسفند حسيني ترس خود را، از اينكه ممكن است اطرافيان خميني نگذارند او از آنچه در كردستان مي گذرد بطور كامل آگاه شود، بيان نمود. او گفت  كه مطمئن بود آيت ا… آماده خواهد بود تا حقوق كرد ها را به

 رسميت بشناسد،ولي در ادامه اخطار كرد كه اگر دولت بازرگان يا هر دولت  ديگري كه به جاي آن بيايد ، به خواستهاي خلق كرد اعتنا نكند ، دچار مشكلاتي خواهد گشت. او قول داد كه پيروانش كوشش خواهند كرد كه از راههاي صلح آميز به اهداف خود برسند. اما امكان جنگ مسلحانه را هم رد

نكرد. بعنوان محرّكي براي اينكه دولت روش مسالمت آميزتري در پيش بگيرد، حزب دموكرات كردستان  نيز، اين امكان را مطرح كرده است كه تن در ندادن به توافق سياسي از جانب تهران صرفاً منجرّ به اين خواهد شد كه رهبري جنبش  كردها بدست راديكالهاي جوان سپرده شود.

۶- در راهپيمايي بزرگ ۱۱ اسفند مهاباد حزب دموكرات كردستان قطعنامه اي صادر كرد كه يك جمع بندي از موقعيت كردها بود. قطعنامه نكات زير را در بر داشت:مرزهاي كردستان بايستي توسط خلق كرد وبا توجه به شرايط تاريخي ، اقتصادي و جغرافيايي تعيين شود. اظهار نظر: كلمه ي آخر بدين معني است كه كردها مدعي ناحيه اي خيلي بزرگتر از خود استان كردستان هستند. سرزمين هاي كردنشين شامل آن استان، كرمانشاه،ايلام و بخش جنوبي آذر بايجان غربي، ناحيه اي به وسعت ۱۴۰۰۰۰ كيلومتر مربع وجمعيتي حدود ۳ ميليون نفر مي باشد. پايان اظهار نظر بايستي يك پارلمان كردي، از طريق

انتخابات عمومي، بوجود آيد كه بالاترين قدرت قانوني در استان را داشته باشد.

تمام ادارات دولتي  در ناحيه بايستي بطور محلي اداره شوند. بايستي يك ارتش خلقي وجود داشته باشد ، اما پليس وژاندارمري بايستي منسوخ شده ويك گارد ملي جانشين آن گردد. عوامل اجراي قانون دركردستان بايستي تحت كنترل محلي باشند. زبان كردي بايستي زبان رسمي ادارات دولتي استان ومدارس متوسطه باشد. زبان فارسي مي تواند به عنوان زبان رسمي دوم باقي بماند. آزادي بيان و آزادي مطبوعات، حقوق اتحاديه ها و سازمان اتحاديه هاي صنفي تضمين شوند، و خلق كرد بايستي آزادانه قادر به مسافرت وانتخاب شغل خود باشند. تقريباً ۲۰۰۰۰۰ نفر براي راهپيمايي بيرون آمدند ، كه براي تاكيد  براي تحقق خواسته هايشان، خيلي ها بطور وضوح مسلح بودند.

۷- دولت موقّت بر سر يك دو راهي نا مطلوب قرار گرفته : در يك طرف، سخنگويان متعددي، به منظور آرام كردن كردهايي كه آنها (سخنگويان) مي دانند تا وقتي كه فلج تقريبي موجود در مركز حكمفرماست، قابل مهار نيستند،بيانات آشتي جويانه صادر مي كنند. از طرف ديگر، همين سخنگويان همچنين درباره ي يكپارچه بودن كشور ايران بالحن خشن صحبت كرده اند، صحبتي كه رهبري كرد را نسبت به اشتياق دولت در مورد پذيرش تمام خواسته هايشان بد بين مي كند، اما صحبتي است كه دولت بطور واضح اميدوار است كه از رشد تمايلات هويت طلبانه در بين ساير اقليت ها، و همچنين بين خود كردهاجلوگيري كند . اعدام سالار جاف، يك عضو كرد مجلس سابق، در ۱۴ اسفند كه ظاهراً بدليل كوشش هاي او در پشتيباني شاه بود ، استعداد آن را دارد كه در كردستان بعنوان عملي تلقي شود كه انگيزه ي شوم تري داشته است. نتيجه ي پاياني ممكن است، كه راديكال شدن روز افزون جنبش كردها و در نهايت مواجهه ي خشونت بار با دولت مركزي باشد.

بنا به نوشته ي آقاي مرادي در آن اجتماع ۲۰۰۰۰۰ نفري ، قرار گذاشته ميشودكه در ديگر مراكز كردنشين نيز اين جلسات اعلام موجوديت برگزار شود ونقده اولين مركز بعد از مهاباد انتخاب ميشود.توضيح بر اينكه در متن سند شماره ي۱۴  لانه ي جاسوسي در مورد انتخاب نقده مطلبي درج نگرديده است. در

خصوص انتخاب نقده بعنوان اولين مركز كردنشين بعد از مهاباد، سؤالاتي به اذهان متبادر ميشود كه:

۱٫آيا سولدوز و نقده با اكثريت قاطع ترك نشين (در سال ۵۸ )،از مراكز كردنشين بوده كه بعنوان اولين مركز بعد از مهاباد انتخاب مي شود؟

۲٫ با توجه به هشدارهايي كه قبلاً چه از سوي نيك انديشان،خير خواهان و نامه ي كتبي كميته ي شماره يك تركها در اين زمينه وچه از طرف سران حزب دموكرات، غير ازدبير كل وقت، دفتر كميته ي حزب شاخه ي نقده و آگاهان و بزرگان كرد مبني بر عدم برگزاري ميتينگ جهت اعلام موجوديت آن هم بطور مسلحانه و در محلات ترك نشين داده شده بود ، چه ضرورتي داشت كه آن ميتينگ حتماً در نقده برگزار شود؟

۳٫ پس آن همه اصرار و ابرام براي برگزاري آن ميتينگ مسلحانه، در محلات ترك نشين نقده از بهر چه بود وچه اهدافي را دنبال مي كرد؟

۴٫ يا به قول حاج آقا رضوي كه در كتاب ايل قره پاپاق آورده اند ((تحليلي كه از راديو بي بي سي شنيده مي شد، چنين بود : اروميه و سولدوز مزاحم آرمان كردستان هستند وبه راستي بي بي سي كشته شدن برادران مسلمان به دست يكديگر را جشن گرفته بود.)) آيا چنان تحليلي واقعاً حقيقت داشت؟ حزب دموكرات كردستان، جنبش خود مختاري طلبانه و بطور كلي اكراد، اينگونه مي انديشيدند وديدگاهايشان نسبت به اروميه وسولدوز،همان تحليل بي بي سي بود؟

آيا به راستي اروميه وسولدوز مزاحم آرمان كردستان بودند؟ اگر اين موضوع صراحت نداشت، چرا؟ وبه چه دليلي نقده به عنوان يكي از مراكز كردنشين انتخاب وآن همه حساسيت و سر سختي براي برگزاري ميتينگ در نقده،نشان داده شد. اما به نظر نگارنده علاوه بر دلايل سياسي وموقعيت تاريخي واستراتژيكي ، يك علت عمده ي ديگري نيز، جهت برگزاري ميتينگ در نقده وجود داشت. در آن مقطع زماني كردها به لحاظ عده وعدّه ترك ها را در منطقه  اصلاً به حساب نمي آوردند وبر اين باور بودند كه ترك ها نه تنها به هيچ وجهي قادر به جنگيدن با كردها نيستند ، بلكه در مقابل حملات احتمالي اكراد هم نمي توانند از خود دفاع كنند. لذا ترك ها دو راه بيشتر در پيش رو نخواهند داشت يا كاملاً مرعوب شده وتدريجاً منطقه را تخليه خواهند نمود ويا اينكه تسليم خواسته ها واهداف سياسي واجتماعي كردها شده وبه مرور زمان در بين كردها حلّ خواهند شد. اين مورد آخري در دراز مدت ، بيشتر مطلوب كردها بود كه نه نياز به جنگ و خونريزي داشت ونه مستلزم هزينه ي گزافي بود .

۵٫ با مد نظر قرار دادن مراتب ومطا لب فوق ، امكان نداشت كه آن تصميم (برگزاري ميتينگ در نقده) بدون مطالعه و بررسي كارشناسانه ي كافي ونظر گاهي خاص ، اتحاذ شده باشد. همين قضيه اهميت وموقعيت استراتژيكي سولدوز را براي رهبران حزب دمو كرات بخوبي روشن ساخته بود . آن تصميم حاوي وحامل چه پيامي براي دولت ويا تركان سولدوز بود؟ اگر قدرت نمايي در برابر دولت بود، قبلاً در ۱۱ اسفند ۵۷ در مهاباد اين كار را انجام داده بودند ، نظام ودولت نيز پيام آنها را شنيده و دريافت كرده بود. مزيد بر آن از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۳۱ فروردين ۵۸، تحولات وتحركات زيادي در آذربايجان غربي و كردستان بوقوع پيوسته بود. اكثر گروهانها وپاسگاههاي ژاندارمري و پادگان هاي مهاباد و سنندج به تصرف كردها درآمده و تسليحات و تجهيزات پادگانها دچار نهب وغارت شده بودند. واگر آن مانور ونمايش قدرت براي رعب و وحشت ، ترس ويأس ترك ها صورت مي گرفت، خود ترك ها در آن كشمكش ها كاره اي نبودند كه آن رژه ي مسلحانه و اعلام موجوديت حزب دموكرات كردستان حتماً مي بايست در نقده و درمحلات ترك نشين انجام پذيرد . با ذكر اين وقايع و حوادث، مي رسيم به جواب همان چرا وسؤال كه در آغاز به آنها اشاره شده است:

۱- موقعيت استراتژيكي ، سياسي و نظامي منطقه

 ۲- مهاجرت تدريجي ترك ها از سولدوز و نقده به ديگر مناطق ، كه نمونه ي بارز وتجربه ي موفق اين امر براي كردها در آن زمان ، مهاجرت ترك هاي پيرانشهر و مهاباد به ساير نقاط بود. لبّ كلام اينكه جغرافياي سياسي و طبيعي سولدوز وبه تعبير ديگر موقعيت ژئوپليتكي،استراتژيكي ولجستيكي منطقه ي سولدوز از دير باز و بويژه در طول تاريخ دويست ساله ي ايران ، مورد طمع و هدف غايي كشورهاي

استعماري وممالك توسعه طلب هم جوار و همسايه بوده است. نگارنده ي اين سطور بارها گفته ونوشته است كه: اگر بسياري از سر حدات و نوارهاي مرزي ايران به منزله ي گذر گاه به شمار آيند، منطقه ي سولدوز چه در ادوار تاريخي گذشته و چه در حال حاضر يكي از گلوگاههاي حساس واستراتژيك كشور

محسوب مي شود. آيا انتخاب نقده براي برپايي آن ميتينگ در ۳۱ فروردين ۵۸، در همين راستا مورد ارزيابي وتحليل دو وجهي حزب دموكرات كردستان قرار گرفته بود؟ آري يكي از وجوه قضيه، موقعيت استراتژيكي و سوق الجيشي ،  جنوب غربي درياچه ي اروميه و سولدوز بود. وديگر وجه آن مهاجرت ترك ها از منطقه ي سولدوز بوده است. منتهي اين  مهاجرت ها از دو طريق قابل تحقق بود، يا در اثر ايجاد رعب، وحشت ونا امني ، كه چنان مهاجرتي از سر ناچاري ودر ماندگي صورت مي گرفت ويا اينكه نهايتاً با جنگ و خونريزي وقتل و غارت عملي مي گرديد. كردها اگر از آن قدرت نمايي مسلحانه نتايج مطلوب ولازم را بدست نمي آورند، در آينده به طرق ديگر به جنگ مسلحانه با ترك هاي منطقه ي سولدوز مبادرت مي ورزيدند. چرا كه جنوب غربي در ياچه ي اروميه و سولدوز از منظر كردها همچون سدي وديواره اي ، مانعي جدّي براي اهداف و آرمان كردستان و خود مختاري كردها به حساب مي آمد. اين واقعيت نه تنها غير قابل انكار، بلكه تحليل و ارزيابي كردها در اين راستا يك حقيقت محض بود. نا گفته نماند كه همه ي انديشمندان و تحليل گران سياسي در ارتباط با كردستان آزاد، كردستان بزرگ وخود

 مختاري كردها، به موقعيت استراتژيكي اروميه ، جنوب غربي درياچه ي اروميه و منطقه ي سولدوز اشاره و به اهميت سياسي و نظامي اين مناطق اذعان نموده اند. ما تركهاي سولدوز نيز هميشه مصراً بر اين امر تأكيد ورزيده ايم. با توجه به مطالب فوق الذكر، منطقه ي سولدوز، عنايت ويژه ي نظام و دولت را در زمينه ي سياست گذاريها ، برنامه ريزيها و سرمايه گذاريها در عرصه هاي امنيتي ، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي وعمراني را مي طلبد ، تا موجبات توسعه يافتگي ، پيشرفت و ترقي، رشد و شكوفايي منطقه فراهم شده و ثبات و امنيت، رفاه و مكنت، آسايش و آرامش مردم منطقه اعم از ترك و كرد تضمين گردد.

زمان در حركت و انجم و افلاك در گردش ، به هر تقدير شب ۳۱ فروردين ۵۸ نيز به پايان رسيد و سر انجام بعد از روزها انتظار،تشويش ونگراني ، روز جمعه ۳۱ فروردين ۵۸ فرا رسيد. روزي كه بعد ها جمعه ي سياه ناميده شد و در مقطعي كرد و ترك منطقه جمعه ي سبز ناميدند ولي دست هايي در كار شدند و نگذاشتند كه صحت و سقم، بروز ونمود آن سبز بودن : در منش، بينش و رفتار شهروندان ترك و كرد نقدهي ، به تجربه ودر بوته ي آزمايشِ گذر ايّام به اثبات برسد. براي اين كه دوام و موقعيت سياسي، اجتماعي و منافع فردي، گروهي و فرقه اي شان چنان ايجاب مي كرد. اما اكنون، من مي خواهم آن خونين حماسه اي را كه روز جمعه ۳۱ فروردين ۵۸، نقطه ي آغازش بود، يكبار وبراي هميشه جمعه ي سرخ بنامم، همچون سرخي شفقي در افق كه هر روز بعد از غروب آفتاب در افق نمايان مي شود. آن سرخي شفق كه از خون شهيدان و قربانيان جنگ خونبار نقده است، هر روز غروب يادآور اين پيام پند آموز و عبرت انگيز مي باشد كه جنگ خانگي وبرادر كشي از كريه ترين، زشت ترين، بيرحمانه ترين و سبعانه ترين نوع جنگ هاست و بايد ازآن به شدت وبه هر طريق ممكن دوري جست و حذر نمود.آخرالامر مردم سولدوز، روز جمعه ۳۱ فروردين را درك كردند. فعاليت ها و رفت وآمدهاي روزمره آغاز شده بود، اماچهره ي شهر با ديگر روزها تفاوت عمده اي داشت، مردم محلات ترك نشين در آن روز پديده ها و تحركات بخصوصي را شاهد بودند،رفت وآمد افراد مسلح كرد براي حاضر شدن در سر پست هايي كه برايشان تعين شده بود، به وضوح ديده مي شدند.هم چنين حضور كردهاي مسلحي كه بربازوانشان پارچه اي با عنوان (چاوداران) را بسته بودند، بر سر همه ي كوچه هاي ورودي خيابان امام، در حال نگهباني و مراقبت از اوضاع شهر و تردّد مردم در كوچه ها و خيابانها بودند. حتي در اطراف پل رودخانه ي گدار، چاوداران مسلح حضور داشتند. بعداً معلوم شد كه تمام وروديها و خروجيهاي نقده و بطور كلي سولدوز از شرق وغرب، شمال و جنوب، تحت كنترل شديد حزب دموكرات بوده است. آن روز من با چند نفراز

افراد مسلح در ساختمان فرمانداري كه طبقه ي اول آن نيز ساختمان شهرداري بود مستقر شده بوديم. در ساختمان شهرداري نيز مرحوم حاج حميد دانشپايه آن پيرمرد غيور با عده اي از افراد مسلح حضور داشتند. رژه ي مسلحانه ي كردها آغاز شده بود. چند نفر از افراد حاضر در پشت بام فرمانداري، گفتند بهتر است ما نيز براي سر زدن به كميته ي شماره ي يك (تركها) وهم براي ديدن رژه ي مسلحانه ي كردها، به كميته برويم. من و دو نفرديگر به طرف كميته حركت كرديم، البته از طريق خيابان ساحلي و شهيد مسافري وارد كميته شديم ودم در كميته كه از سه طرف با طناب ضخيمي مسدود شده بود، به تماشا ايستاديم. افراد مسلح كرد در صفوف و رديف هاي منظم و مرتب با انواع سلاح ها وبا شور و حال زياد، سرود خوانان و شعار گويان در حال رژه رفتن بودند. سرود معروف كردي را سر داده بودند: كس نگويد كرد مرده است-كرد زنده است. ديگري با احساسات تندي با مشت هاي گره كرده آن هم درست در مقابل كميته ي تركها به زبان كردي مي گفت: ما تاآخرين قطره ي خونمان از حق خودمان دفاع خواهيم كرد. خود مختاري بو كردان-دموكراسي بو ايران بژي ايران-بژي كردستان  از ديگر شعارها بود. شعاري را هم به زبان فارسي فرياد مي كردند: تشكّل توده ها ايجاد بايد گردد-حماسه ي ويتنام تكرار بايد گردد. در اين اثنا وانت بارهاي زيادي كه اتاقهاي باري شان پر از افراد غير مسلح بود از طرف اشنويه و روستاهاي اطراف وارد شهر شده و در مسير خيابان امام به سوي محلات كردنشين در حركت بودند، وقتيكه به تلاقي خيابان امام و شهيد مسافري رسيدند، در آن لحظات به علت ازدحام بيش از حد جمعيت و وانت بار ها حركت به طرف ميدان ژاندارمري (ميدان شهدا كنوني) به هيچ وجه امكان پذير نگرديد. در اين حال افراد سوار بر وانت بارها از پشت وانت بارها وافراد مسلح و غير مسلح از سطح خيابان امام با شور و احساسات زايد الوصفي كف مي زدند و هورا مي كشيدند كه صداي شان در فضاي شهرپيچيده و منعكس مي شد. عجب غوغايي بود بانگ و لوله وهلهله و هيا هو سراسر خيابان امام و محله هاي اطراف را فرا  گرفته بود. من يك لحظه متوجه شدم فعل و انفعالات و حركت هايي در داخل محوطه ي كميته تركها در حال انجام است. برخي افراد مرتب از اين اطاق به آن اطاق سر زده وبه حياط پشت ساختمان مي روند وبه نوعي خود را از انظارافراد بيرون از كميته پنهان مي كنند. نهايت اينكه از ديدن آن صحنه ها دچار تزلزل ، سستي، بيم هراس شده وبه بهانه ها ي مختلف جا زده و دامن خود را چيده و كميته را تدريجاً ترك ودر حقيقت فرار را بر قرار ترجيح مي دهند. در اندك زماني تعداد زيادي كميته را ترك كردند. با تحولي كه غير منتظره و سريع پيش آمده بود، عده ي انگشت شماري در كميته باقي ماندند. من از وضعيت پديد آمده به شدت تكان خوردم، بي وفايي، بد عهدي و بي غيرتي و بز دلي آن افراد، بر من خيلي سخت و ناگوار آمد، پيش خود گفتم نكند كردها به نحوي از تحولات و تحركات داخلي كميته ي تركها با خبر شوند و در يك لحظه به داخل كميته سرازير شده و كميته ي تركها را كه مركز و نماد نيروهاي مسلح مردمي بود به تصرف خويش در بياورند. احتمال وقوع چنان امري بر نگرانيها مي افزود. لذا انگشت بر ماشه ي تفنگ ها بر دم در كميته ايستاديم. اين وضعيت در حالي پش آمده بود كه رژه ي مسلحانه ي كردها هنوز هم ادامه داشت، رژه ي مسلحانه ي اكراد بيش از ۳۰ دقيقه طول كشيد. در آن لحظات شلوغ وآشفته مرحوم حاج محمود آذري از كردهاي نقده در حالي كه رنگش به شدت پريده بود، به زبان تركي به من گفت نترسيد، نترسيد هيچ چيزي نيست. من هم گفتم، حاجي كار ما ديگر از ترسيدن ولرزيدن گذشته، به هر حال ما در اين چنبره گرفتار شده ايم. لازم به ذكر است كه ايشان سلاح به دست نبود. هر چه تركها و كردها گفتند انگشت از ماشه ي تفنگ ها برداريد، گفتم بعد از اينكه رژه ي افراد پايان يافت، ما هم دست از ماشه ي تفنگ ها بر مي داريم. هيچ كس جز افراد حاضر در كميته، از آن آشفتگي و سستي داخل كميته خبري نداشت. هر قدرسعي كردم در مواجهه باپديده ي فرار تعدادي از تركهاي مسلح، از كميته بر خودم مسلط باشم واز ضعف، زبوني و بي غيرتي آن افراد چيزي نگويم نتوانستم بغض به شدت گلويم را مي فشرد، مي خواستم گريه كنم. لحظات سخت ودردناكي بود، يكدفعه شعري ازحضرت زينب(س) كه در حالت اسارت و هنگام ورود به كوفه، خطاب به مردم بي وفا، عهد شكن و دين به دينار فروش كوفه ايراد كرده بود، افتادم. يك دستگاه بلند گوي دستي اي كه در كميته وجود داشت، گفتم برايم آوردند، اول قصد داشتيم كه ما هم براي تقويت روحيه ي مردم، سرود خوانان و شعار گويان در خيابان امام با افراد مسلح ومردم شهر بصورت راهپيمايي حركت كنيم. بعد ديديم كه اوضاع آشفته تر از آن است كه ما تصور مي كرديم. اين در حالي بود كه رژه ي كردها در خيابان امام به  پايان رسيده بود. بديهي است عمل رذيلانه ي تركان دون همت درآن چنان موقعيتي با هيچ دليل و منطقي قابل توجيه نبود. علي ايحال بلندگوي دستي را گرفته و اشعار حضرت زينب(س) را با سوزو گداز بيان نمودم. آن اشعار به زبان تركي چنين بود :

عار اولابو اتحاده       ننگ بو جمعيته         لعن بيزيم بي غيرتلره

تف بيله امنيته           بيلميرم نه واقتاجاق    سيز باش اييرسيز ذلته

ترجمه:

عار بر اين اتحاد      ننگ بر اين جمعيت    لعن بر بي غيرتهاي ما

تف بر چنين امنيت    نمي دانم تا كي شما    درمقابل ذلت سرخم مي كنيد

بعد مطلع آن سرود معروف آذر بايجاني را خواندم، بدين مضمون چون به درستي يادم نمانده بود:

ائليم يوردوم يؤوام سنسن آذر بايجان    چوخ جوانلار يولندا قويوبلار جان

ياشا ياشا آذر بايجان

ترجمه:

ايل و تبارم، دياروآشيانه ام تويي آذربايجان در رهت جوانان بسياري داده اند جان ، زنده بمان  ،  زنده بمان  ،  آذر بايجان  بعد از تمام شدن آن شعرو سرود، به ديوار تكيه داده و بر زمين نشستم كه درآن هنگام اولين تير هوايي به ترتيبي كه در بخش اول آمده، توسط آن شخص شليك شد. آقاي مرادي شما بعد از بكار بردن مضاميني كه مربوط به شيوه ي نگارش و يا برداشت شخصي تان مي باشد، مطالب آن محاوره ي في ما بين را عيناً و بطور كامل نياورده ايد و سپس نوشته ايد كه: به او مي گويم يعني به من (قلي بناوند) آن شخص اشتباه كرد، اما شما نيز با بلند گو موجب تحريك او شديد. آقاي مرادي شما آن روز در نقده حضور نداشتيد، آن صحنه ها را هم از نزديك ناظر و شاهد نبوديد. شما بعد از ۳۱ سال، مطالبي را فقط شنيده ايد كه شنيدن كي بود مانند ديدن. آقاي مرادي، روز جمعه ۳۱ فروردين ۵۸، جّو عمومي در نقده بيش از حدّ شكننده، تحريك كننده و حساسيت برانگيز بود،كه نيازي به تحريك شدن هيچ كسي از طرق ديگر نبود، آن روز هيچ چيزي قابل پيش بيني نيود، ممكن بود در هر لحظه اتفاقي بيفتد و يا اينكه هيچ حادثه اي رخ ندهد. در آن لحظات حساس و بحراني ما داشتيم به سرنوشت غم انگيزي كه در طول تاريخ سولدوز، قره پاپاقها و ساير تركها بدان مبتلا شده بودند، مي انديشيديم. زيرا اگر در ۳۱ فروردين ۵۸، ترس و يأسي، سستي و ضعفي بر تركها مستولي مي شد، باز هم روز از نو روزي از نو، جنگ وخون ريزي  ، قتل وغارت باز هم شروع مي شد، همچنانكه شد. لذا ما براي شوربختي هاي گذشته و فعلي تركهاي منطقه شعر و مرثيه مي خوانديم. كردها عليرغم همه ي هشدارها، مخالفتهاو ارسال پيام هاي دوستانه، برادرانه و خيرخواهانه از سوي روحانيون، معتمدان، متنفذان و بزرگان هر دو قوم و مذهب و با وجود مخالفت ديگر سران حزب دموكرات باز هم آمده بودند. نه دولت توانست از تحركات كردها ممانعت بعمل آورد ونه تركها فراتر از آن اقداماتي كه معمول داشته بودند، توانستند كاري ازپيش ببرند.

كردها بالاخره حرف شان را بر كرسي نشاندند و به آن رژه ي مسلحانه وبرگزاري ميتينگ در محلات ترك نشين (ميدان ورزشي) مبادرت ورزيدند. قصد وعمل كردها با هر انگيزه و اهدافي يك مواجهه و مقابله اي بود كه جبهه شان مشخص بود. اما آنچه در اين بحبوحه واقعاً آزار دهنده و نگران كننده بود، حركت ذلت بار آن عده اي از تركها بود كه بجاي وفاق و همدلي به فتنه انگيزي، نفاق و افتراق گرائيده بودند. اگر در جنگ ناخواسته ي نقده و در آن دفاع حقيقتاً مقدس، آن مقاومت پيروز به شكست مي انجاميد مسببين اصلي شكست احتمالي افرادي از آن قماش بودند كه در طول چهار روز جنگ نيز با داشتن تفنگ و فشنگ كافي ازدم در منازلشان يا نهايتاً از كوچه محل سكونت شان تكان نخوردند. آنها ساده لوحانه و خوش باورانه تصوّر مي كردند كه اگر جنگ و كشتار به محلات مركزي شهر سرايت كند، قادر به دفاع از خود و خوانواده هايشان خواهند بود. انها نمي دانستند اگر خطوط مقدم محلات ترك نشين آن مقاومت هاي دليرانه، مردانه وسرسختانه اي  را به منصّه ي ظهور نمي رساندند، مرگ ذليلانه ي آنها و افرادي از آن تيپ حتمي بود.

مرادي عزيز! آن كسي كه اولين تير هوايي را شليك كرد، مثل همه ي ترك ها از تحركات و رژه ي مسلحانه ي كردها در محلات ترك نشين ناراحت و ناراضي بود، اما آن موضوع و موردي كه او را وادار به چنان كاري نمود، نارضايتي و دلخوري شديد او را از خوديها و جبهه ي داخلي بود كه بزدلانه و زبونانه كميته را ترك كرده بودند. آن ها يا بايد از اول حضور در كميته را نمي پذيرفتند، تا افراد ديگري جايگزين شوند و اگر قبول كرده بودند بايستي تا پست بعدي دوام مي آوردند. آنها با ترك كميته موجبات آشفتگي و تضعيف روحيه ي بقيه ي افراد را فراهم نمودند. چون براي افراد كميته و كساني كه در اطراف كميته آن وضع نا مطلوب را شاهد بودند سؤال ايجاد گشته و دچار بد گماني شده بودند، نكند خبري هست كه آن افراد با عجله وسريع كميته را ترك كردند؟ آقاي مرادي نوشته ايد كه آن شخص در كنار من بود، در صورتيكه ايشان درپشت بام مستقر شده بود. آري او از بالاي پشت بام جريان فرار مفتضحانۀ آن عده را به وضوح مي ديد و شاهد بود. او در آن لحظات از يأس و آشفتگي، ناراحتي و پريشاني مفرطي كه بر او چيره شده بود، ناخود آگاه و بدون هيچ انگيزه و تصميمي، اقدام به آن كار نمود. آقاي مرادي اگر من و شما آن تير هوايي را غير مسئولانه و اشتباه تلقي كرده ومي كنيم، اما افكار و باور عمومي ترك ها آن تير هوايي را آنروز يك امداد غيبي و يك تير نجات بخش به حساب آوردند كه علت چنان برداشتي بعداً بيان خواهد شد. آقاي مرادي امنيت يكي از اركان مهم و حياتي جامعه مي باشد و مسئوليت و اشتباه در جامعه اي كه ازنظم و امنيت كامل برخوردار است، معنا ومصداق پيدا مي كند. در آن مقطع بسيار حساس و تاريخي ايران اسلامي، انقلابي جوان كه پايه هايش هنوز به حد كافي استحكام نيافته و دولتي تازه تأسيس كه مديريتش به آن انسجام و اقتدار لازم نايل نشده ودر عين حال خود با مشكلات و معضلات عديده اي مواجه بود،در منطقه هيچگونه حاكميتي نداشت. متوليان نظم و امنيت فردي و اجتماعي نيزيا همچون ژاندارمري تمام تسليحات، تجهيزات، لوازم و ابزار كارش به غارت رفته بود و يا مثل شهرباني بدون اينكه تسليحات و امكاناتش به تاراج رفته باشد، ساختمان اداريش همانند ژاندارمري در اختيار مردم قرار گرفته بود. هر دو نهاد انتظامي در حالت بلاتكليفي به سر مي بردند. نهادهاي امنيتي،سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و كميته ي اسلامي،هنوز در كشور و منطقه تأسيس و شروع به كار نكرده بودند. در آن شرايط سياسي و اجتماعي هر كسي در حيطه و حوزه ي اختيارات شخصي خويش ، بر اساس آگاهي از وضعيت حاكم، بيداري وجدان، غيرت و شهامت، امور امنيتي و دفاعي را با اراده و اختيار شخصي انجام مي دادند، نه برپايه ي سلسله مراتب اداري، فرماندهي و يا مريدي و مرشدي. در جامعه ي آنروزسولدوزهيچ قاعده و قانوني حاكم نبود. دغدغه ي اصلي مردم نيز امنيت بود وبس. امنيت در آن زمان، براي مردم از آب و غذا و از هرچيزديگري با ارزش تر وحياتي تر بود. بعداز پيروزي انقلاب اسلامي، مردم منطقه ي سولدوز    و نقده تا مدتهاي متمادي نه امنيت جاني و عرضي و  ارضي  داشتند و نه امنيت مالي و شغلي، بطور كلي امنيت رواني از مردم سلب شده بود و مدام احساس ناامني مي كردند، بديهي است: كه احساس امنيت از وجود امنيت مهم تر و حياتي تر مي باشد. افزون برهمه ي اينها، مگر در آن روزگار تحركات، اعمال، رفتار و منش كردها مسئولانه و عاري از اشتباه بود؟ كه اعمال تركها هم مسئولانه و بدون اشتباه ارزيابي شود. در آن فضاي ناهنجار و بي قاعده و بي قانون، انتظار مسئوليت داشتن از افراد امر عبث و بيهوده اي بود.

و اما رويدادهاي ميدان ورزشي وحواشي آن و نحوه ي جريان عبور كردها از محلات ترك نشين. پس از شليك اولين تير هوايي كه علت و چگونه شليك شدن آن در سطور بالا به تفصيل شرح داده شد، كردهاي داخل ميدان ورزشي اولين كساني بودند كه به آن تير هوايي، با رگبارهاي شديد هوايي،عكس العمل نشان دادند.

در آن گيرودار، برگزاري ميتينگ، پيرمردي كه منزلش در اطراف ميدان ورزشي و در قسمت جنوب غربي آن واقع شده بود، آن روزناآرام وبي قرار و با بيم و اميد،مسلح به يك قبضه هفت تير در حياط قدم مي زد، نه قادر بود بر سر ديوار بنشيند ونه مي توانست برپشت بام رفته ونظاره گر ميدان باشد. اهل خانه هر چه به او مي گويند بابا بيا بنشين . آرام باش، برنامه ي ميتينگ نهايتاً تا يك ساعت ديگر تمام شده و كردها نيز ميدان را ترك خواهند كرد. پيرمرد ساده دل هر كار مي كرد نمي توانست آرام بگيرد. يكدفعه فكري به خاطرش مي رسد و مي خواهد بدون قصد و نيتي خاص با ايجاد سوراخي، تحركات و برنامه هاي ميدان را تماشا كند. خانواده اش مي گويند بابا اين كار را نكن خطرناك است، تو امروز با اين كارهايت همه ي ما را به كشتن مي دهي، به حرف آنها گوش فرا نمي دهد و با برداشتن چند آجر و يا سنگي، از ديوار كهنه و فرسوده، سوراخي ايجاد و از آنجا ميدان را نظاره مي كند. بعد از آن رگبار هوايي داخل ميدان ورزشي، افراد مسلح و غير مسلح براي خروج از ميدان، به سوي در خروجي هجوم مي آورند. پيرمرد كه از سوراخ ديوار آن صحنه را مي بيند،از هول وهراس معلوم نيست انگشت پيرمرد به ماشه ي هفت تير خورده و يا اينكه اشتباهاً با شليك كس ديگري از داخل ميدان، يكي از كردها مورد اصابت گلوله اي قرار مي گيرد ودر دم جان مي سپارد.  يكي از افراد مسلح كرد با مشاهده ي اين وضع و سوراخ ايجاد شده در ديوار، بلا فاصله از ديوار حياط منزل بالا رفته وازپشت بام، پيرمرد را در داخل حياط از ناحيه سر مورد هدف قرار مي دهد.پير مرد هم شديداً زخمي شده و يك طرف گونه اش متلاشي مي شود. اهل خانواده بعد از كشته شدن برادرشان ، پدر را كه هنوز فوت نشده بود به بيمارستان مي رسانند كه پس از مدت كمي در بيمارستان جان به جان آفرين تسليم و به فوز عظيم شهادت نايل مي شود . يكي از پسران پيرمرد كه مسلح بوده و در آن دقايق در كميته حضور داشته، پس از آن تير اندازيهاي هوايي،دوان دوان به سوي خانه رهسپار مي شود. اهل كوچه همه نگران، سراسيمه و وحشت زده به اين سو و آن سو در حركت بودند و از حادثه ي منزل همسايه هم هيچ خبري نداشتند، اهل خانه نيز با مشاهده ي آن اتفاق غير منتظره،نمي توانستند هيچگونه عكس العملي از خود نشان بدهند،كه مبادا آن مرد مسلحي كه درپشت بام بوده به داخل منزل تير اندازي كند. پسر خانواده اول احتياط مي كند كه وارد منزل شود، پس از كمي توقف وترديد، داخل حياط شده وپدرش را غرق در خون مي بيند. در همان لحظه آن كرد مسلحي كه درپشت بام كمين كرده بود، او را نيز از ناحيه ي قلب مورد هدف قرار مي دهد. پسر خانواده در آخرين لحظات زندگيش و در حال افتادن به زمين، فرد مسلحي را كه بر لبه ي بام خانه قرار گرفته بود مشاهده مي كند، بلافاصله نشانه رفته وتيري به سوي آن شليك مي كند. تيربه سينه ي آن مرد اصابت كرده و از پشت بام منزل به حياط افتاده و جان مي دهد. اين چهار نفر،۲ نفراز ترك ها و۲ نفر از كردها، اولين قربانيان جنگ نقده، در روز ۳۱ فروردين ۵۸ ، بودند. آن همان يك مورد سوراخ در ديوار بوده كه پيرمرد در آن هنگام براي تماشاي ميدان ايجاد كرده بود كه دكتر قاسملو اولين دبير كل حزب دموكرات كردستان ايران ، بعد از انقلاب اسلامي، آن را بسط و تعميم داده و گفته بود كه:(ديوارها قبلاً سوراخ شده و سنگرگيري كرده بودند.) كه سوراخ كردن ديوار از قبل و سنگرگيري كردن، مطلقاً حقيقت و وجود خارجي نداشته، بديهي است اگر سوراخهاي ديگري وجود داشت، قطعاً كُردان مسلح داخل ميدان متوجه آنها گرديده و رفتاري را كه با پيرمرد و خانواده اش انجام داده بودند ، با ساير خانوارهايي كه ديوارهاي ساختمان هايشان سوراخ شده بود، انجام مي دادند. در مورد سنگر گيري ويا سنگر بندي كردن كه معمولاًساختن استحكامات جديد و ايجاد ديوارهاي ماسه اي وخاكي بر پشت بام ساختمان ها و هر نقطه ي حساس، براي مقابله ودفع حملات و تهاجمات احتمالي و قطعي،مي باشد. هرگز چنان اقداماتي صورت نگرفته بود. چرا كه اگر آن كارها قبلاً انجام گرديده بود، سنگربندي كردن و نگه داشتن زن ها و بچه ها در همان ساختمانها،هيچ سنخيتي نداشته ومنطبق بر هيچ يك از معيارهاي عقلي و شرايط بحراني وناامني، نبود. لذا عقل، منطق و احتياط ايجاب مي كرد، كه زنها، بچه ها و پيرمردان از كار افتاده را به مكانهاي آرام و امن منتقل كنند. در صورتيكه زنها و بچه هاي خانواده هاي اطراف ميدان، آن روز در خانه هايشان ساكن و تعدادي هم مشغول تماشاي برگزاري ميتينگ ميدان ورزشي بودند.

 بزرگان گفته اند : احتياط شرط عقل است وكار از محكم كاري عيب نمي كند. بنابراين وجود مردان مسلح درپشت بام ها حقيقت داشت و غير قابل انكار. آري در تمام نقاط حساس ودرپشت بام ساختمان هاي بلند شهر،افراد مسلح، تمام تحركات و رفت وآمدها را كاملاً زير نظرداشته ودر آمادگي كامل براي مقابله و مدافعه با هر بحران و حادثه ي غير مترقبه اي بودند: بخصوص از وقتي كه رگبار شديد گلوله ها شنيده شد، بيشتر آنهائيكه اسلحه داشتند،برپشت بام ساختمان ها قرار گرفتند، تا در صورت حمله و بروز درگيري از ناحيه ي كردها، از خود،خانواده ها،عزت وشرف،شهرو ديار و بطور كلي از هستي و زندگي شان دفاع نمايند. اگر كردها جاي ترك ها بودند، در آن شرايط و موقعيت چه كار مي كردند؟ درب ها را بسته وبا خيال راحت در خانه ها مي نشستند ويا اينكه اقدامات احتياطي را بمراتب خيلي بيشتر از ترك ها انجام مي دادند.

 

ادامــه دارد …

 

 

توضيحات :

۱-    استفاده از اين مطالب با ذكر منبع و مأخذ بلامانع است ، در غير اين صورت با اخلاق رسانه اي مغايرت داشته ، دون شأن قلم و سرقت ادبي محسوب مي شود .

۲-    نگارنده به لحاظ اخلاقي مأذون نيست كه از همه ي اشخاص ، چه آنهائيكه در قيد حيات هستند و چه آنهايي كه از دنيا رفته اند ، به وضوح نام ببرد . براي اينكه صحبت با همه ي آن افراد و اخذ اجازه مقدور نگرديده است .  «غلام بناوند»




بؤلوم | مقالات دوستان یازار : Alpar

    0 باخیش





[ ]