هر سحر گون چيخا چيق دا يئني ده ن بيز دوغولاق
بو وئبلاگ دا شئعر ، مقاله ، كولتوره ل يازي لار يايينلاناجاق دير

پاسخ دكتر پرويز محمدي به مطالب مندرجه در روز نامه وطن امروز و چندين سايت و وبلاگ با عنوان راوبط ضربدري در بي بي سي فارسي

شنبه 23 دی 1391

+0 به يه ن

پاسخ دكتر پرويز محمدي به مطالب مندرجه در روز نامه وطن امروز و چندين سايت و وبلاگ با عنوان راوبط ضربدري در بي بي سي فارسي 

سرآغاز هر نامه نام خداست

«اِن الحُكمُ الّا لِلّه يَقُصُّ الحَقَّ»

هيچ حكمي نيست جز از آن خدا و اوست كه حق و حقيقت را بيان مي كند.- سوره مباركه انعام آيه شريفه 57

بي شك راز فراز مندي و رمز سرفرازي آدمي حق جويي ، حقيقت بيني و واقعيت نگري و در مقابل ، دروغ وتهمت ، بهتان و افترا، مردم فريبي، حق ستيزي و حقيقت گريزي مايه خفت، خواري و سرافكندگي است.

در مورخه 17/10/1391 از طريق دوستان و آشنايان اطلاع حاصل گرديد كه در ده ها سايت و وب سايت زنجيره اي و روزنامه وطن امروز مطلبي با عنوان « روابط ضربدري در بي بي سي فارسي / مجري نوبت شما و همكارانش را بهتر بشناسيد.» درج گرديده كه نويسنده يا نويسندگان به زعم خود به تشريح زندگاني، سوابق، عملكرد و فعاليت هاي خانم نفيسه كوهنورد يكي از مجريان و خبرنگاران بي بي سي فارسي پرداخته اند كه مارا با چرايي، چگونگي و صحت و سقم آن مطالب كاري نيست.

در بخشي از اين نوشته با عنوان « هماهنگي تجزيه طلبان» كه كلاً به افسانه مي ماند، چنين آمده است :

« ابتداي امر جلسات مختلفي با افراد سرشناس در بحث تجزيه‌طلبي گرفته شد و شوراي تجزيه طلب‌هاي ترك متشكل از افرادي مانند پرويز محمدي، عيسي يگانه، سيف علي دليري، عباس لساني، سيد حيدر بيات، علي حاج‌محمدي و ... تاسيس شد. همه جلسات شوراي تجزيه طلب‌هاي ترك در محله قهرمان (محله‌اي كه نفيسه در آن بزرگ شده بود) برگزار مي‌شد. سپس قرار شد يكي از اين افراد رابط وزارت خارجه انگليس با تركيه و ديگري رابط انگليس با آذربايجان باشند.

بعد از آن جلسه‌اي با تجزيه‌طلبان كرد نيز برگزار شد، افرادي مانند ابراهيم جهانگيري، عرفان تارين، اسماعيل زارعي، دلشاد جمشيدي، رضا اميني، نزار كوهستاني، كاميار روژهلات، خابات رسولي، هاوار بازيان و ... شوراي تجزيه كردستان مستقل را تاسيس كردند. همه جلسات شوراي تجزيه طلب‌هاي كرد نيز در يكي از ويلاهاي دهكده بند برگزار شد.

بعد از چند هفته با برگزاري جلسات مداوم، كارها ساماندهي شد. قرار شد ساير جلسات با حضور معاون نفيسه (قاسم اكبري) در اروميه و نقده برگزار شود و وي گزارش جلسات را به نفيسه در تهران تحويل دهد. رابط‌هاي نفيسه با شوراهاي تجزيه طلب كرد و ترك، رضا اميني و پرويز محمدي بودند.»

قدر مسلم عدم باور مندي به حق و حقيقت موجب مي گردد آدمي وقيحانه رفتار نمايد، زبان به هرزه درايي و ياوه سرايي گشايدو دريده گويي، بد انديشي، پليدي، جفا پيشگي، خود باختگي، حرمت شكني، اخلاق ستيزي مردم آزاري و... آشكارا در گفتار و رفتار و نوشتار وي نمودي بارز پيدا كند.

اگر آدمي به هر چيزي ذره اي باورمند باشد هرگز به قلم بيچاره خويش اجازه نمي دهد چنين ياوه درايي و افسانه سرايي كند چه رسد به اينكه آدمي معتقد به روز جزا باشد و خدا را در هر كاري حاضر و ناظر بداند. در اين صورت هيچ شخصي به همنوعان خود تهمت هاي نا روا نمي زند و وصله هاي نا جوري كه با صد من سريش نمي چسبند نثار بندگان خدا نمي نمايد.

بنده و تني چند از همشهريان و ... آماج تيرهاي تهمت و افترا واقع شده ايم آن هم به صورتي آشكار و با ذكر نام و نام خانوادگي در ده ها سايت ، وب سايت زنجيره اي و روزنامه كه جملگي همسو و همسودند. آيا اين است مفهوم حفظ حرمت انسان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود : « الانسان اعظم حرمه من الكعبه»؟

نگارنده در اين سي و اند سال گذشته بارها و بارها مظلومانه به تيغ افترا و تير تهمت گرفتار آمده است كه تمامي موارد به صورت مستند قابل طرح است. اما اين بار ماجرا طنز تلخي است كه سناريو پردازي گرديده است.

امروزه كار به جايي رسيده است كه هر كس صبح زود از بستر خواب برخيزد و با كسي خرده حسابي و يا در ذات خود خرده شيشه اي داشته باشد مي تواند گستاخانه و بي پروا هر كسي را كه بخواهد با قلم هتاك خويش بنوازد و مرهون الطاف كريمانه خود قرار دهد.

آيا در اين سايت ها، وبلاگ ها و نشريات سراسري كه چندين نفر كار مي كنند، شخصي پيدا نشد كه دوستان و معاشران خود را از اين هتاكي آشكار و مغاير با شرع ، قانون و اخلاق انساني مانع آيد؟

در اين افسانه پردازي، پريشان گويي به حدي است كه يك فرد عامي هم مي تواند عمق كينه توزي، نا جوانمردي، ياوه سرايي، خيال بافي و دروغ پردازي را تشخيص دهد چه رسد به ديگران.

برخي از سايت ها، وبلاگ ها و نشريات كه شتاب زده به درج اين نوشته مغلطه آميز مبادرت نمودند عبارتند از :

1-    عرش نيوز : آن هم چه عرشي باين شتاب زدگي و حرمت شكني فرش هم براي آنان زيادي است چه رسد به عرش؟!!

2-    هم انديشي : نيازي به انديشه و بالاتر از آن هم انديشي نيست كپي برداري از سايت هاي ديگر كه كاري ندارد هم نويسي برازنده آنان است نه هم انديشي.

3-    شنيدي : بلي شنيديم و دسته گل آنان را كاملا خوانديم و با ديدگان خود ديديم كارشان بر مبناي شنيدن استوار است اما شنيدن كي بود مانند ديدن.

4-    رصد خانه : عجب رصدي كرده اند ، بازي كردن با آبروي سي چهل نفر از هموطنان كه رصد كردن نمي خواهد.

5-    نداي انقلاب : آيا انقلاب اسلامي چنين حرمت شكني و قانون ستيزي را اجازه مي دهد؟

6-    طه نيوز : فكر نمي كنم طه و يس چنين اجازه اي را به آنان داده باشند.

7-    آستارا نيوز : نام يك شهر بر خود نهادن و حرمت انسانها را پايمال نمودن گمان نكنم مقبول طبع مردم شريف آستارا باشد.

8-    غلامرضا 20 : فكر نكنم صفر هم بگيرد در اين آزمون رفوزه شد.

9-    راه منتظر : تهمت باريدن عين تگرگ بر سر مظلومان نه نشان از مردانگي دارد و نه راه و رسم منتظران است.

10-روزنامه وطن امروز : واقعا عنوان مناسبي بر خود نهاده اند چون در وطن امروز چنين بد اخلاقي، حرمت شكني، قانون ستيزي، دروغ پردازي و تهمت زني رواج يافته است لابد بر همين اساس نام وطن امروز را بر روزي نامه خود برگزيده اند كه برازنده گفتار و نوشتارشان باشد.

نزديك به صد سايت و وبلاگ در انتشار اين مطالب وهن آلود مشاركت نمودند كه در حقيقت با نهايت غفلت پيشگي، قدرت فريفتگي و دنيا طلبي، آبرو ، حيثيت ، شرافت ، حقوق فردي و اجتماعي جمعي از همنوعان خود را به چالش كشيدند اما بدانند اين كنش نا معقول و رفتار غير اخلاقي و حركت غير قانوني جز خفت و خواري چيزي براي هتاكان اخلاق ستيز و قانون گريز به بار نخواهد آورد. اين رويه نا پسند قبح خود را از دست داده و حتي مايه فخر و مباهات تلقي گرديده چرا كه بسياري از سايت هاي زنجيره اي سراسيمه و با نهايت ذوق زدگي با استناد به وبلاگي بي هويت آن چنان هماهنگ عمل كردند كه در عرض نصف روز ده ها سايت و وبلاگ همسو به باز نشر اين افسانه سرايي ناشيانه اقدام نمودند تا از قافله تهمت زنان و مفتريان حقيقت ستيز و واقعيت گريز عقب نمانند تا شايد آنان نيز در ذبح حقيقت در مسلخ منفعت سهمي داشته باشند و از اين نمد چروكيده پوستيني و كلاهي براي خود دست و پا كنند.

در چنين اوضاع و احوال آشفته اي كه دروغ بافان متوهم آزادانه و به صورت مبسوط اليد به جاي خبر رساني به خبر سازي و خبر بافي و شانتاژ روي مي آورند بيش از اين انتظار نمي رود. و چشم پوشي مسئولين امر بر چنين تخلفات و مصاديق بارز مجرمانه آنان را گستاخ تر مي سازد و با بي پروايي تمام و جسارتي شگرف آدم و عالم را آماج تهمت و افترا قرار مي دهند غافل از اين حقيقت مسلم كه «الغيبه اشدّ من الزنا» چه رسد به تهمت و افترا كه« تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.»

اصولا روال مندي و قانون مداري و حقيقت نگري و واقع بيني بايد مبناي عمل همگان باشد. تجاوز به حقوق فردي و اجتماعي مردم و تخريب شخصيت آنان و دروغ بافي و خيال پردازي و داستان بافي و نقالي مضحك و در يك كلام بازي بي شرمانه با آبروي انسان ها بسيار بدتر از كار زور گيران قمه بدست و خنجر زن در روز روشن است.

آناني كه در سايه خزيده اند و در گوشه اي از اين عالم در سياهي شب همچون جغدان شوم آوا ، بانگ بد آهنگ تهمت و افترا سر مي دهند، بدانند كه لحظه لحظه حيات آدمي ارزش دارد . آگر آنان ذره اي از قوه تعقل برخوردار بودند و جرعه اي از چشمه سار زلال معرفت و انسانيت چشيده بودند هر گز در مسير مردم آزاري و حرمت شكني گام نمي نهادند اما متاسفانه هستند افرادي كه بي ريشه اند و همچون گرد و غباري با وزش اندك نسيمي از جا كنده مي شوند و بي قرار و آشفته مي گردند و با رواني پريشيده و زباني دريده و قلمي پوسيده به هرزه در آيي و افسانه سرايي مي پردازند غافل از آنكه خريداري جز هم قطاران خويش نخواهند يافت و بالاتر از آن خداوند قهار ناظر اعمال همگان است «ان الله كان عليكم رقيبا». تهمت قبيح ترين گناه اجتماعي است و از نظر شرعي، حقوقي و قانوني مطابق مواد 608 و 697 قانون مجازات اسلامي و مواد 746 و 757 جرائم رايانه اي اگر مدعي نتواند ادعاي خود را اثبات نمايد محكوم و مجازات خواهد شد اما اين تهمت زنان آنچنان در حاشيه امن و امان آرميده اند كه كوچك ترين هراسي به خود راه نمي دهند و پنداري مسئوليت آنان همين گونه تهمت زدن ها، افترا بستن ها و تخريب شخصيت فعالان اجتماعي ، فرهنگي ، علمي ، هنري ، سياسي و ... است و گرنه در اين گونه موارد قانون تصريح مي كند كه :

«ماده 746 جرائم رايانه اي : هر كس به  قصد اضرار به غير يا تشويش اذهان عمومي يا مقامات رسمي به وسيله سيستم رايانه يا  مخابراتي اكاذيبي را منتشر نمايد يا در دسترس ديگران قرار دهد يا با همان مقاصد  اعمالي را برخلاف حقيقت، رأساً يا به عنوان نقل قول، به شخص حقيقي يا حقوقي يا  مقام‌هاي رسمي به طور صريح يا تلويحي نسبت دهد، اعم از اين‌‌كه از طريق ياد شده به  نحوي از انحاء ضرر مادي يا معنوي به ديگري وارد شود يا نشود، افزون بر اعاده حيثيت  به حبس از نود و يك روز تا دو سال يا جزاي نقدي از پنج تا چهل ميليون ريال يا هر دو  مجازات محكوم خواهد شد.»

«ماده 757 جرائم رايانه اي : چنانچه جرم رايانه‎اي در محلي  كشف يا گزارش شود،‌ ولي محل وقوع آن معلوم نباشد، دادسراي محل كشف مكلف است تحقيقات  مقدماتي را انجام دهد. چنانچه محل وقوع جرم مشخص نشود،‌ دادسرا پس از اتمام تحقيقات  مبادرت به صدور قرار مي‎كند و دادگاه مربوط نيز رأي مقتضي را صادر خواهد  كرد.»

بي گمان رواج تهمت در هر جامعه اي باعث مي شود اعتماد متقابل مردم به همديگر از ميان برود و اين رذيله اخلاقي و گناه كبيره نا بخشودني امروزه در جامعه ما چنان رواج يافته كه به امري عادي و حتي كاري مطلوب مبدل گشته است.

قرآن كريم ، نبي مكرم اسلام و ائمه اطهار تهمت را قبيح ترين عمل و تهمت زننده را وقيح ترين فرد دانسته اند . نا گفته پيداست كه رواج تهمت و احساس امنيت تهمت زنندگان ، گستاخي و بي پروايي مفتريان اخلاق ستيز موجب به هم ريختن نظم و خدشه دار شدن عدالت اجتماعي و آلوده شدن حق به باطل و در نهايت باعث از ميان رفتن اعتماد عمومي مي گردد. از نظر پيامبر اكرم : « بدترين مردم ، افراد بد زبان ، فحاش ، تهمت زن و آبرو ريز هستند.»

اين رذيلت اخلاقي از ضعف ايمان، وسوسه شيطان، عقده هاي دروني ، دنيا شيفتگي، قدرت فريفتگي ،افزون طلبي و ... نشأت مي گيرد. قانون بايد تهمت زننده و مفتري را مورد تعقيب قرار دهد. مطبوعات در عين آزادي موظف اند حدود مقرره قانوني را كه به منظور حفظ مصالح جامعه منظور گرديده ، رعايت كنند.

پاسداشت اخلاق اسلامي، و ارزش هاي ديني و پاي بندي به قانون و حقوق فردي و اجتماعي آحاد مردم از ضروريات اوليه هر جامعه اي است اما با نهايت تعجب و تأسف اين همه سايت و وبلاگ عين لشكريان خشايار و داريوش در طرفه العيني چنان در عرصه مجازي به خود نمايي وصف آرايي پرداختند كه گويي معادله اي هزار مجهولي را كشف كرده اند و همچون ارشميدس بانگ بر آوردند كه : يافتم ، يافتم ... و اصلا از خود نمي پرسند اشخاصي كه مشخصات آنان آشكارا مطرح شده آيا واقعا با خانم نفيسه كوهنورد جلساتي تشكيل داده اند و يا با سفارت انگليس و آذربايجان ارتباط دارند ؟ خدايا تو شاهد باش در طول زندگي حتي يكبار هم چهره نفيسه كوهنورد را مشاهده نكرده ام حتي نمي دانم سفارت انگليس يا آذربايجان در كدامين منطقه و خيابان تهران است؟ و يا نمي دانم محله قهرمان كه محل تولد و رشد نفيسه كوهنورد اعلام شده در كدامين نقطه اورميه است ؟ اين نخستين بار نيست كه نگارنده آماج تهمت هاي بي شرمانه تنگ نظران قرار مي گيرد اما بدانند كه رفتارشان به مثابه آب در هاون كوفتن است و بس.

در عصر حاضر رسالت رسانه هاي ديداري ، شنيداري ، نوشتاري و ... بايد مبتني بر اميد آفريني ، انسان دوستي، پويايي جامعه، آگاهي بخشي اصولي و قانوني ، ترسيم افق بهتر، سوق دادن مخاطبان به حفظ مكانت منزلت انسان، تقويت روح همگرايي و همدلي، گسترش فضيلت ها، بسط زيبايي ها ، زدودن رذيلت ها و نا هنجاري ها و دفع زشتي ها، كاستن از درد و رنج بشر، رفع آنومي (آشفتگي اجتماعي) و در يك كلام اعتلاي انسانيت و پاسداشت حق و حقيقت باشد در حالي كه برخي از رسانه ها درست عكس اين موارد عمل مي كنند و آغاز كلام و فرجام سخن آنان افسانه خود بافته اي بيش نيست.

در صد كتاب يك سخن از سرّ عشق نيست          گفتيم يك سخن كه در آن صد كتاب بود

فرسود هواي وطن از بوي خيانت                     از زهر دروغ و طمع و زور و اهانت

آنان كه بذر دانايي بر خاك پويايي مي افشانند در بلنداي بالندگي و در وسعت ناپيدا كران سرفرازي حضوري جاودانه خواهند داشت، اما آنان كه در پهنه سياست ورزي باد مي كارند بي گمان توفان درو خواهند كرد.

بدون ترديد وجدان صداي خداست و آنان كه خود را نيروهاي ارزشي تلقي مي كنند بايد بيش از ديگران اخلاق را و پاسداشت حرمت همگان را واجب تر از نان شب بدانند وآناني كه در هر زمينه اي سخني نا سخته بر زبان مي رانند و بر قلم جاري مي كنند بدانند كه همچون طوطي قصه مهمل سر مي دهند.

روزي درويشي شتابان مي دويد.گفتند : كجا ؟ گفت : مراسم عزا.گفتند : مگر كي مرده ؟گفت: معرفت و وفا.

اين ماجرا بيانگر وضع امروزي ماست و در عزاي صداقت ، مردانگي، معرفت و وفا بايد گريبان دريد و نوحه سر داد. كساني كه با خزعبلات و لا طائلات و با افسانه سازي مصنوع و دروغ پردازي ناشيانه در صدد تخريب ديگران بر مي آيند بدانند كه خدا در همين نزديكي است اما متأسفانه سخت است يكرنگ ماندن در دنيايي كه بعضي ها براي پر رنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند و هر لحظه به رنگي در آيند.

بي گمان كشفيات بايد مستند باشد در غير اين صورت كشكياتي بيش نيست اما گويي دروغ و تهمت رفته رفته به واقعيتي عمومي مبدل مي گردد حقيقتاً در اين طنز غم بار و تراژيك ، نويسنده يا نويسندگان اين افسانه كودكانه تني چند از فعالان فرهنگي- اجتماعي را به عنوان قربانيان مسلخ بهتان و مذبح افترا انتخاب نموده اند و اين چندمين بار است كه تيغ كند تهمت و دروغ بر پيكر اينجانب فرود مي آيد. نگارنده ضمن پاسخ گويي به اين افسانه پردازي متوهمانه ، طرح شكايت در مراجع قضايي را براي خود و سايرين محفوظ مي داند.

پاكان ستم ز جور فلك بيشتر كشند                        گندم چو پاك گشت خورد زخم آسيا

چرا برخي مي كوشند بنده و جمعي ديگر را تجزيه طلب معرفي كنند؟ كدامين حركت ، موضع گيري، گفتار و رفتار و نوشتار ما موجب اين كوشش عبث و تقلاي مستمر بعضي ها شده است؟

به صدق كوش كه خورشيد زايد از نفست           كه از دروغ سيه روي گشت صبح نخست

نعل وارونه زدن ، عبارات پارادوكسيكال و آكنده از تناقض غرض آلود و چنگ زدن به طناب پوسيده تخريب و شانتاژ و طرح اكاذيب مهمل و خزعبلات و لا طائلات و توسل به بافته هاي ذهني و دروغ هاي شاخدار و ياد كرد وهن آلود و تلبيس وتدليس و حق را در جامه نا حق فرو پوشيدن سناريوي شكست خورده اي است كه هيچ نتيجه اي جز رسوايي به بار نياورد.

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان           تا سيه روي شود هركه در او غش باشد

اين حركات مغرضانه، كشفيات خلق الساعه، ابداعات بي بديل، اظهارات فاقد دليل وسخنان واهي با كدام يك از آموزه هاي قرآني ، ديني، اخلاقي، انساني و قانوني هم خواني دارد؟

هرگز نمي توان با غوغا سالاري و دروغ پردازي ذهنيت مردم حق جوي و حقيقت پوي را از چشمه سار زلال واقعيت منحرف ساخت. چرا كه وجدان عمومي بيدار تر از آن است كه بتوان با قلب واقعيت و كتمان حقيقت تني چند از بي گناهان را در مسلخ افسانه سرايي ذبح نمود.

ما بي غمان مست دل از دست داده ايم            همراز عشق و هم نفس جام باده ايم

برما بسي كمان ملامت كشيده اند              تا كار خود ز ابروي جانان گشاده ايم

اي گل تو دوش داغ صبوحي كشيده اي              ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم

چون لاله مي مبين و قدح در ميان كار               اين داغ بين كه بر دل خونين نهاده ايم

گفتي كه حافظ اين همه رنگ و خيال چيست        نقش غلط مبين كه همان لوح ساده ايم

و ختم كلام اينكه :

وارليق ساتان دوزگون يولداش اولانماز

تيكان گليب گوله سيرداش اولانماز

ايري اولان دوز له هاماش اولانماز

چاليشاركي يار، يولداشي آلدادا

تهمت وورار ، يالان سؤيله ر دالدادا

 

دكتر پرويز محمدي-سولدوز

23/10/1391




بؤلوم | مقاله له ر یازار : Alpar

    3 باخیش





[ ]